تولد درسا كوچولو
ديشب تولد درسا بود و ماهان به همراه مامان و بابا و عمه هانيه و مامام بزرگ رفت خونه ي در سا جون
ساعت 8 از خونه زديم بيرون تا رسيديم اذان رو گفتن و ما هم چاي و تنقلات خورديم
زود هم سفره انداختن و شام رو آوردن
چون روزه بوديم و گرسنه
شام هم ساندويچ كالباس بود و سالاد اولويه
وقتي همه خوردن سفره رو جمع كردن و آهنگ گذاشتن و اونايي كه قر داشتن رفتن وسط و قراشون رو ريختن
از بين كوچولوها هم اقليما قل قلي بيشتر همه رقصيد
ماهان هم ساكت نشسته بود و ميخنديد
ساعت 10 ميوه آوردن خورديم به همراه چيپس و پفك
ما هم كه منتظر كيك بوديم ولي دير آوردن
ديگه طرفاي ساعت 11:30 بود كيك رو آوردن،ولي چشمتون روزه بد نبينه،بچه ها همشون با انگشتاشون افتادن به جونه كيك بيچاره و تنش رو سوراخ سوراخ كردن
كادوها رو هم باز كردن و همه نوبتي رفتن عكس گرفتن
ساعت 12:30 هم خداحافظي كرديم و هر كي رفت خونه اش