ماهانماهان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

پسر گلم آقا ماهان

سينه خيز رفتن ماهان

بالاخره بعد از كلي چشم انتظار گذاشتن همه ، ماهان كوچولو سينه خيز رفتن رو شروع كرد از ديروز يعني 5 دي ماه شما شروع كردي به سينه خيز رفتن وااااي كه چه بامزه اين كارو انجام ميدي تندتند دستات رو حركت ميدي تا به سمت جلو حركت كني قربون تو پسر گلم بشم ...
6 دی 1391

اولين شب يلداي ماهان

پسر گلم شما ديشب اولين شب يلداي زندگيت رو سپري كردي شب يلدا بلندترين شب ساله كه ما ايرانيان از گذشته هاي دوووووور اين شب رو جشن ميگرفتيم و دور هم جمع ميشديم و تا دير وقت بيدار ميمونديم راستي يادم رفته بود بگم كه بابابزرگ بابا هومن دو هفته اي ميشه كه به رحمت خدا رفته براي همين ديشب خونه مامان منير ختم انعام بود.ما هم بعد از مراسم رفتيم خونه مادر جون شام خورديم و همونجا هم شب يلدا رو در كنار خاله ها و دايي ها گذرونديم و بعدش برگشتيم پيش مامان منير و بابا بهمن نيم ساعتي نشستيم و رفتيم بالا كه شما لالا كني...   ...
1 دی 1391

واژگان ماهاني در هشت ماهگي

تا امروز كه شما هشت ماه و دوازده روزه شدي ميتوني واژه هاي زير رو بگي كه هر كدوم رو توي موقعيت و زمان خاصي بيان ميكني گه ( با فتحه روي گ ) : كه از پنج ماهگي اين واژه رو زياد ادا ميكردي ولي الان ديگه نميگيش اااهههه ( با فتحه روي ا ) : اين واژه رو هم وقتي حوصله نداري يا خسته شدي ميگي و هميشه چندين بار پشت سر هم تكرار ميكني دد دد دد : هر وقت كسي آماده شده باشه بره بيرون شما با صداي بلند ميگي دد دد دد . اگر شمارو با خودش نبره شروع ميكني به داد زدن ده ( با كسره زير د ) : هروقت چيزي دست كسي باشه و به شما نده اين واژه رو تكرار ميكني نه : بدون معني بيان ميكني بابا بابا : دو روز هم هست كه ياد گرفتي ميگي بابا ولي هنوز بدون منظور...
23 آذر 1391

ماهان در هشت ماهگي

ماهان جان هر روز كه ميگذره شما بزرگ و بزرگتر ميشي و كارهاي جديدتري ياد ميگيري ، ولي هنوز تنبلي رو كنار نذاشتي ، آخه پس كي ميخواي دندون دربياري؟؟؟؟؟؟؟؟ هنوز از دندوناي خوشگلت خبري نيست!!!!!! چهار دست و پا هم كه نميري!!!!!! ولي تا دلت بخواد غلت ميزني ، طوري كه همش بايد دنبالت باشيم و از گوشه و كنار برت داريم ديشب هم برده بوديمت دكتر كه خدارو شكر همه چي خوب بود ، ولي خيلي خسته شديم آخه از ساعت 6:30 تا 10 توي مطب دكتر بوديم . شما هم كه آخراش كلافه شده بودي و مطب روگذاشته بودي روي سرت . همش داد و فرياد ميزدي كه يعني ببريتم بيرون دو روز هم هست كه ياد گرفتي ميگي بابا بابا بابا بابا ..... ...
23 آذر 1391

چند شعر كودكانه قديمي تقديم به پسرم

عمو زنجیرباف ! بله ! زنجیر منو بافتی ؟ بله ! پشت کوه انداختی ؟ بله! بابا اومده چی چی آورده ؟ نخودچی کیشمیش بخورو بیا باصدای چی؟ توپولویم توپولو ٬ صورتم مثل هلو٬ چشم و ابروم سیاهه٬ قد و بالام کوتاهه٬ مامان خوبی دارم٬ میشینه توی خونه٬ میدوزه دونه دونه٬ ٬پیرهن چین دار منو٬ میپوشم خوشگل میشم مثل یه دسته گل میشم رفتم به باغی دیدم کلاغی کلاغ زاغی سنگ و برداشتم زدم به پایش پایش خون آمد بردمش دکتر دکتر دوا داد آب انار داد امروز دادم خورد فرداش دیدم مرد عروسک قشنگ من قرمز پوشیده٬ ت...
3 آذر 1391

پسرم تب كرده!!!

ماهان جان الان دو شبه كه تب داري ديشب كه خيلي اذيت شدي ، اصلا نتونستي بخوابي . همش بدنت داغ ميشد صبح حالت بهتر شده بود و ديگه تب نداشتي ولي بازم ظهر كه خوابيدي توي خواب تب ميكردي و زود بيدار ميشدي امشب هم تبت زياد شد و از خواب بيدار شدي مامان و بابا هم پاشورت كردن و استامينوفن دادن خوردي كه خدارو شكر بدنت خنك شد و ديگه اثري از تب نبود الان هم بعد از 2 ساعت بازي و شيطنت شير خوردي و گرفتي لالا كردي منم ساعت 1:40 اومدم وبلاگت رو آپ كنم راستي ، خدارو شكر فقط تب داشتي و علائم سرماخوردگي نداشتي براي همين امكان داره به خاطر دندونات بوده كه تب كردي ولي لثه هات كه هنوز ورم نكردن به هر حال خدا كنه صبح كه از خواب بيدار ميشيم شما رو س...
3 آذر 1391

ماهان و روروئك

قربون تيپت بشم اين عكسا ماله شب 6 محرمه كه آماده شدي بريم بيرون توي مراسم عذاداري آقا امام حسين شركت كنيم ولي شما تا ميرسيديم به دسته هاي سينه زني دستات رو به حالت ني ناي ناي (رقصيدن ) تكون ميدادي يادم رفته بود بنويسم ولي شما دو هفته اي ميشه كه وقتي بت ميگيم باي باي كن دستات رو تكون ميدي همين حركت رو هم وقتي ميگيم ني ناي ناي يا شعر برات ميخونيم تكرار ميكني در كل هم رقصيدنت و هم باي باي كردنت يه جوره ...
1 آذر 1391